علاقهمندي ها
+
نفرين قشنگي ست
الهي هر چه بيشتر تو را بنوشم
عطش دل بيشتر شود...
لبهايت کو به فرياد منِ عطش زده برسد؟
پيام رهايي
12:52 صبح
هما بانو
04/2/3
هما بانو
04/2/3
عالي@};-....متاسفانه آنچه که آموزش داده نمي شود چگونه زيستن وآموزش قاعده زيستن ومديريت رفتارصحيح، درجامعه اي که هرروز پراز اتفاقات پراسترس هست.به اين خاطرکلاس هاي درس ما هميشه پربودازنکاتي که دانشجوهابراي زندگي لازم داشتند.
{a h=Tabrizi246810}جوادتبريزي{/a} ممنون از لطف تون .دقيقا همين طور هست که ميفرماييد ،و مثل هميشه قطعا کلاس هاي شما پر بوده از نکات زندگي حيف که شاگردي شما قسمت ما نشده ولي همچنان از حضور تون در پارسي داريم درس زندگي ياد ميگيريم @};-
هما بانو
04/2/3
دنيا همه هيچ و اهل دنيا همه هيچ
اي هيچ براي هيچ بر هيچ مپيچ
داني که پس از مرگ چه باقي ماند
عشق است و محبت است و باقي همه هيچ.....اين رازدنياست که اگرغرقش شوي روزي تنهايت مي گذارد،به اين خاطر اهل بيت فرموده اند قبل ازآنکه جسمتان ازاين دنيا خارج شود،قلبتان را خارج کنيد،اگردلبستگي عميق باشد تحمل مصائب وبلايا سخترخواهدبود،البته خداي هستي بخش،صبروتحمل را عطامي کندتاقلوب تسکين يابند.
{a h=Tabrizi246810}جوادتبريزي{/a} واقعا ديگه صبري نمانده فقط يک درماندگي و جبر به ادامه هست ، ديگري دلبستگي هم وجود نداره ... هرچي که هست از اين دنيا بايد به خودش بخشيد ... @};-
+
دفتر شعرم را بخوان!
چند بار!
کمي ظريف تر نگاه کن!
نام تو!
بايد!
هزار بار تکرار شده باشد!
دست کم
نام فصلي از شعر هايم
يا يک مثنوي بلند در وصف تو!
يا يک دوبيتي!
نميدانم!
بايد يک جايي باشد
حداقل گوشه کناري ب اختصار!
نيست؟!
خاطره اي، اشاره اي؟!
رازي ک فقط منو تو بدانيم!
بايد باشد!
نيست؟!
نيست ديگر!!!! نيست!
ديگر نگرد!
ف. ب
ادامه در کامنت
هما بانو
04/2/3
ديگر نگرد!
شايد، ياد داشتي براي تو نوشته باشم!
حتما لابه لاي ديوان حافظ جا مانده!
سراغش را از مادرم بگير!
بگو ک محال است، چيزي براي تو جا نگذاشته باشم.
اما او اصلا نام تو را هم نشنيده است!
مطمعن باش ياد داشتي هم در کار نيست!
از تو فقط يک جا ياد ميکنم!
در قيامت، به عنوان بزرگترين اشتباه من! ف. ب
هما بانو
04/2/3
{a h=Tabrizi246810}جوادتبريزي{/a} خدا رحمت کنه ... انشالله که هميشه در کنار خانواده و عزيزانتون شاد و سلامت باشيد@};-
+
*خوبي فيلتر شدن اينه،کم کم داريم جمع ميشيم به پارسي بلاگ:-/* بععععع
پيام رهايي
04/1/27
+
مدعي خواست که از بيخ کند ريشه ما
غافل از اين که خدا هست در انديشه ما
#خداي_خوبم
پيام رهايي
04/1/27
+
786
*سلام بر عزيزان پارسي
تو اين دنياي مجازي اگه يه جا باشه
که توش روح احساس وجود داره،
اونجا پارسي بلاگ
پارسي با احساس و عشق
تک تک عزيزان تبديل به يه
درخت تنومند شده.
قبل از تلگرام و واتساپ در اوج بود
شايد الان بخاطر کم لطفي
بعضي از دوستان نفسش بشماره افتاده.
اما اين درخت ريشه در دل و احساس
عزيزان پارسي داره*
#دوستان_پارسي_لطفا_برگرديد.@};-
my writings
04/1/21

*786،دلم براي خاطرات با شما تنگ شده،براي اشک و لبخند هاي شما دلتنگ شده.نفس درخت پارسي بشماره افتاده.احساس من با عشق شما همسنگ شده*با صداي زيبا و دوست داشتني يکي از عزيزان ديار پارسي@};-
اگه مديران اينجا زحمتي مي کشيدند وامکانات پارسي راارتقا ميدادند واعضا حمايت وموردتوجه قرارمي گرفتند،واگريک صداي وتفکرحاکم درمديران پارسي به اعضا تحميل نمي شدوشايدم آزادي عمل بيشتري مي دادند،و....الان پارسي هم رونق داشت.#امين_يگانه
3 فرد دیگر
19 فرد دیگر
هما بانو
04/1/19
دنياي انسانها؟اين مشعل و فانوس عاجزانه از آنچه تو مي جويي نمي بيني دارد اين قلم اندر شبدر مت سوسو مي کند و از حوصله مي افتد؟در اين شهر که مي بيني با فانوس جز به جز آن را در پي انسان درنورديدم؟اگر بر من لقب انسان مي دهي اين شهر از ازدهام انسانها چون کرم به دور پيله سوخته خود تاب مي خورد جرات پروانه شدن را ندارد آپارتاي من از ارغواني به آوارتاي خود باش که اينجا شاپره ها دزدند
+
بايراميدي، گئجه قوشي اوخوردي
آداخلي قيز، بيگ جورابين توخوردي
هر كس شالين بير باجادان سوخوردي
آي نه گؤزل قايدادي شال ساللاماق
بيگ شالينا بايرامليغين باغلاماق.
شعرازاستاد #شهريار.
ترجمه:
دم عيد مرغ شب مي خواند،
ودختري که نامزدبودبراي داماد جوراب مي بافت،
وچه رسم خوبي است شال آويزان کردن و به شال داماد عيدي بستن،
اين اشعاردرزبان ترکي بسيار زيبا وبليغ وخاطره انگيزهست،
#محسن
هما بانو
04/1/18
اين رسم بدان گونه است كه در خانه هاي روستايي وسط سقف خانه روزنه اي كار مي گذارند كه غرض اصلي تهويه و بيرون كردن دود تنور است، ولي ضمناً كارهاي ديگري هم با آن روزنه امكان پذير است، از جمله يكي موضوع نامزد بازي است با كيفيت مخصوص خود، شهريار در قطعه شعر «نامزد بازي دهقان» آن را شرح داده است
و ديگر در شب هاي عيد نوروز موضوع «شال آويزان كردن » است، به اين ترتيب كه از شب چهارشنبه سوري به بعد اشخاص ناشناس به پشت بام خانه ها رفته و شال هاي رنگين خود را آويزان مي كنند.
+
[تلگرام]
+
حکايت من و مجنون به يکدگر مانَد
نيافتيم و بمرديم...
.
.
از جناب سعدي عليه الرحمه
به قلم مبارک آفتاب عليها الرحمه : دي

پيام رهايي
04/1/17

+
بنظر شما من پتانسيل نوشتن *کتاب* رو دارم ؟
.
فک کنيد تو زمينه داستان نويسي باشه (مجموعه داستان )
.
اگه نوشته هامو نخونديد لطفا در نظر سنجي شرکت "نفرماييد" :D

در انتظار آفتاب
04/1/17
[34%]
[37%]
[11%]
[18%]
38 رای دهنده
[37%]
[11%]
[18%]